خس

پربیننده ترین مطالب

۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

اول مهر

يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۳۰ ب.ظ


قاعدتا اول مهر اول دبستان حسابی گریه کرده ام اما چیزی یادم نیست فقط همین یادم مانده که یکی از بچه های پیش دبستانی را آن سر حیاط دیدم، دویدم طرفش و بغلش کردم!

اول مهر دوم و سوم و چهارم و پنجم دبستان یادم نیست...

کفش هایی که اول راهنمایی خریده بودم را خیلی دوست داشتم. تمام مدت سخنرانی اول مهر مدیر، من، سر به زیر داشتم کفش هایم را نگاه می کردم.

اول مهر دوم و سوم راهنمایی یادم نیست...

اول مهر اول دبیرستان یکی از بچه ها، توی حیاط به دوستش چیزی گفت که تا آن زمان نشنیده بودم؛ بعد ها فهمیدم که فحش است؛ و تا هنوز معنی اش را نمی دانم.

دوم دبیرستان مدرسه ام را عوض کردم.

تابستان سوم و چهارم دبیرستان را مدرسه می رفتیم. با شروع مهر لااقل دیگر حرص این را نمی خوردیم که بقیه بچه های مدرسه خوابند و ما باید صبح زود سر کلاس های گرم و دم کرده ی مدرسه حاضر شویم.

امروز اول مهر اولین ترم دانشگاه بود. امیدوارم بعدها یادم نماند که امروز از پله های دانشکده ی مهندسی خوردم زمین!

  • فاطمه فاطمی

اردوی قم جمکران

پنجشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۰۹ ب.ظ


این آخرین اردوی مدرسه ای مان است قبل از دانشگاه رفتن.

زنگ می زند و می گوید فردا منتظرش نباشیم، حسابی دلشوره دارد و نمی آید. اول دعوایش میکنم و بعد خیالش را راحت می کنم که فوقش تصادف می کنیم، اتوبوس چپ می کند، درهایش قفل می شود، آتش میگیرد و همه می میریم. اسممان را هم می گذارند شهید و رستگار می شویم. می پرسد تو دلشوره نداری؟! می گویم نه! خوشحال می شود و یکی از صندلی های عقب اتوبوس را از حالا برای خودش رزرو می کند.

حالا من حسابی دلشوره دارم. اگر واقعا تصادف کردیم، اتوبوس چپ کرد، درهایش قفل شد، آتش گرفت، او مرد و من زنده ماندم، آیا من مقصر هستم؟! آیا در مرگش نقشی داشتم؟! آیا دادگاه من را به عنوان قاتل مجازات خواهد کرد؟! اگر هم عفو به حکم اعدامم بخورد، آیا با بار عذاب وجدان می توانم زندگی کنم؟! شاید هم خودکشی کردم...

  • فاطمه فاطمی

من الله تعالی علی المسلمین بشفائک

پنجشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۱:۰۱ ق.ظ


جانت که به جانش بند باشد و نفست از نفسش گرم، این روزها بعد از تیتر یک اخبار حسابی رنجوری...

 

پ.ن: الهی بمیرم آقا...  :(

  • فاطمه فاطمی

لب دریا

سه شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۵۶ ب.ظ


من اگر شمالی بودم از همه ی مسافرهایی که تعطیلاتشان را لب دریا می گذرانند نفرت داشتم.

 

پ.ن: دو نوع آشغال داریم. یکی از نوع ضایعات خوراکی ها و امثالهم و دیگری از نوع آدم...

  • فاطمه فاطمی

استخاره

پنجشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۴۹ ب.ظ


اول گفتی که خوب است. آن قدر هم به این خوب بودن پر و بال دادی که دلم قرص شد؛ از رحمة للعالمین بودن پیامبر برایم گفتی و از ان الارض یرثها عبادی الصالحون.

اما به همه ی اطرافیانم گفتی که بد است؛ برای اثبات این بد بودن هم سنگ تمام گذاشتی؛ آیات عذابی که حتی خواندنش آدم را به وحشت می اندازد.

حالا هم که میگویی سأریکم آیاتی فلا تستعجلون

پس فعلا صبر میکنیم به انتظار نشانه هایی که وعده اش را دادی...

  • فاطمه فاطمی

روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست

سه شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۴۵ ب.ظ


قسم و التماس من دیگر برای کسی ارزشی ندارد.

اشک هایم با بی اعتنایی از کنار قسم هایم عبور می کنند و فکر و خیال های بی موقع، برخلاف التماس های من در سرم چرخ می خورند.

 

پ.ن: من شب ها فقط دلم می خواهد بخوابم. نه دلم می خواهد گریه کنم و نه فکر و خیال...

  • فاطمه فاطمی

خواهرانه

سه شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۱۶ ب.ظ


نیم ساعت می نشیند کنارم و دو ساعت های های گریه کردنم را تبدیل می کند به لبخند. بلند می شوم صورتش را می بوسم. محکم بغلم می کند.: فاطمه خیلی دوستت دارم، خیلی...

 

پ.ن: وقتی بهترین خواهرهای دنیا مال منند...

  • فاطمه فاطمی

عذاب

سه شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۰۹ ب.ظ


شنیده ام خداوند در روز قیامت عذاب برزخی را هم در نظر می گیرد و از عذاب اخروی کسانی که جهنم برزخی را چشیده اند، می کاهد.

خدایا!

جهنم دنیا چه طور؟!

حساب عذاب این روزهایم را داری...؟!

  • فاطمه فاطمی