بغل دستی
چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۷ ب.ظ
آهای رفیق!
هرچند که تو آن سوی شهر قبول شدی و من هم آن سوی دیگر شهر...
اما هنوز روی نیمکت قلب هایمان بغل دستی هستیم...
مگر نه...؟!
بایگانی
- آذر ۱۳۹۹ (۱)
- دی ۱۳۹۵ (۲)
- آذر ۱۳۹۵ (۱)
- آبان ۱۳۹۵ (۲)
- مهر ۱۳۹۵ (۱)
- شهریور ۱۳۹۵ (۱)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱)
- تیر ۱۳۹۵ (۱)
- خرداد ۱۳۹۵ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۴)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱)
- اسفند ۱۳۹۴ (۲)
- بهمن ۱۳۹۴ (۴)
- دی ۱۳۹۴ (۵)
- آذر ۱۳۹۴ (۱)
- آبان ۱۳۹۴ (۲)
- مهر ۱۳۹۴ (۱)
- شهریور ۱۳۹۴ (۲)
- مرداد ۱۳۹۴ (۳)
- تیر ۱۳۹۴ (۳)
- خرداد ۱۳۹۴ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۶)
- فروردين ۱۳۹۴ (۳)
- اسفند ۱۳۹۳ (۲)
- بهمن ۱۳۹۳ (۱)
- دی ۱۳۹۳ (۵)
- آذر ۱۳۹۳ (۳)
- آبان ۱۳۹۳ (۵)
- مهر ۱۳۹۳ (۵)
- شهریور ۱۳۹۳ (۸)
- مرداد ۱۳۹۳ (۶)
- تیر ۱۳۹۳ (۳)
آخرین مطالب
-
۹۹/۰۹/۱۷تازه یاد گرفته صدایم کند ماما
-
۹۵/۱۰/۱۴پرچم
-
۹۵/۰۹/۳۰جای خالی
-
۹۵/۰۸/۲۶سوی دیار عاشقان
-
۹۵/۰۸/۲۰بی غمی
-
۹۵/۰۷/۰۳57 روز مانده تا اربعین
-
۹۵/۰۶/۰۹سرطان لعنتی
-
۹۵/۰۵/۱۴شفا
-
۹۵/۰۴/۱۵خاله ها از پشت شبیه هم اند
پربیننده ترین مطالب
-
۹۳/۰۵/۳۰خاخا به جای خاله
-
۹۳/۱۱/۲۲من و بیست و دو بهمن
-
۹۳/۰۶/۲۰من الله تعالی علی المسلمین بشفائک
-
۹۳/۱۰/۲۹نوفل لوشاتو
-
۹۳/۰۶/۱۱لب دریا
-
۹۳/۰۶/۲۷اردوی قم جمکران
-
۹۳/۰۹/۰۲حراست
-
۹۳/۰۹/۳۰یلدا
-
۹۳/۱۰/۳۰از رنجی که می بریم
-
۹۳/۰۸/۲۹و یک دنیا عشق
من از بیسکوییت موزی متنفرم اما به خاطر یه بغل دستی تمام هفته ها,زنگ تفریح اول بیسکوییت موزی را باعشق می خوردم...آنقدر باعشق که مزه ی آن ها هنوز به عنوان بهترین بیسکوییت دنیا به یادم مانده...
دلم میخواست بودی تا دوباره باهم از حل کردن سوالهای ساده لبخند بزنیم...تادوباره سر کلاس دیفرانسیل دوز بازی کنیم...تا دوباره بتوانم تمام حسم را هر روز بایکی شریک باشم...
این روز ها در دانشگاه فقط,می گذرد...اما نمی شود گفت چقدر تلخ می گذرد...