خس

پربیننده ترین مطالب

هشت دقیقه

شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۴:۴۶ ب.ظ

کربلای پنج، زیر آتش شدید دشمن به خدا می گوید: شهادت، اسارات یا مجروحیت؛ هر اتفاقی که افتاد، افتاد. فقط خدایا من قطع نخاع نشوم که از این یکی خیلی می ترسم. سه دقیقه بعد دلش می لرزد. از حرفی که به خدا زده پشیمان می شود. این بار می گوید: خدایا هرچه که تو می خواهی، من فقط راضی ام به رضای تو. پنج دقیقه بعد خمپاره می خورد کنار دستش و قطع نخاع می شود.

حالا سی و اندی سال است که بی حرکت روی تخت خوابیده اما خوشحال است که توی آن سه دقیقه از حرفش برگشته که مبادا برای خدا تعیین تکلیف کرده باشد.


خاطره ی این جانباز را سردار حسنی چندبار برایمان تعریف کرده بود اما هفته ی پیش باز هم گفت تا من له شوم زیر شرمندگی این همه تعیین تکلیف کردن برای خدا. شرمندگی بابت دعاهایی که فقط "امر" بود و حتی "خواهش" نبود. 

خدایا، گرچه سه دقیقه من کمی طول کشیده است ولی حالا حسابی دلم لرزیده بابت دعاهای نابه جایی که کردم. حالا فقط راضی ام به رضای تو. پنج دقیقه بعد هر اتفاقی که می خواهد بیفتد، بیفتد. آرزوهای نابه جا همان بهتر که قطع نخاع باشند.

  • فاطمه فاطمی

نمایشگاه کتاب

يكشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۴۲ ب.ظ

فاکتور را که حساب کرد، دیدم شصت تومان از هشتاد تومان بن کتاب را فقط در همین یک غرفه خرج کرده ام. با خنده اعتراض کردم که قیمت کتاب هایتان به طرز فاحشی گران تر از بقیه انتشارات هاست. لبخند زد و گفت کتاب های خوب قیمت خوب هم دارند.

حرفش را قبول ندارم. الان دارم کتاب خوبی را می خوانم که هزار تومان پولش را داده ام. دیروز هم کتاب خوبی را تمام کردم که قیمت پشت جلدش، دو و پانصد بود و با تخفیف نمایشگاه شده بود دو تومان. 

کتاب های خوب گران نیستند؛ کتاب های خوب و معروفی که مردم به هر قیمتی می خرند گرانند.

 و این جز نامردی انتشارات ها چیزی نیست.

  • فاطمه فاطمی

سبک زندگی

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۵۹ ق.ظ

﴿به نام خداوند بخشنده مهربان 

بگو ای جماعت غربی ها ﴿۱﴾ من سبک زندگی شما را قبول ندارم ﴿۲﴾ شما هم سبک زندگی من را نمی پسندید ﴿۳﴾ من به سبک و روش شما زندگی نمی کنم ﴿۴﴾ سبک زندگی شما هم شبیه من نیست ﴿۵﴾ روش شما برای شما و روش من برای خودم ﴿۶﴾


پ.ن: ترجمه آزاد از سوره کافرون  :)

  • فاطمه فاطمی

که خدا غفور و رحیم است...

سه شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۰۲ ب.ظ

فریب شیطان را خورده بود. رفت پیش خدا. گفت خدایا به خودم ظلم کردم. من را ببخش...

خدا هم بخشید. بدون حتی یک آیه فاصله، حتی یک کلمه فاصله، حتی یک ویرگول...


پ.ن: "قال رب انی ظلمت نفسی فاغفر لی فغفر له انه هو الغفور الرحیم" سوره قصص آیه 16

  • فاطمه فاطمی

أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۴۱ ب.ظ

دعا سلاح مومن است، این را پیامبر فرموده اند. مومن نیستم اما حقیقتا تنها سلاح این روزهایم دعاست. هرچند که "الخیر فی ما وقع"، اما من برای رسیدن به خواسته ام تا آخرین لحظه با تنها سلاحم میجنگم.


پ.ن: دعا در حق دیگری ناممکن را ممکن می کند. محتاج دعایتان هستم...

  • فاطمه فاطمی

خطبه فدکیه

سه شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۴۰ ب.ظ

"...حضرت وقتی نشست ناله ای کرد و ناله اش آن چنان جانسوز بود که تمام مهاجرین و انصار و هر زن و مردی که در مسجد حضور داشت شروع به گریه کردن نمود. این گریه معمولی و عادی نبود، زیرا تعبیر "اجهش القوم" یعنی انسان از ناراحتی زیاد به حالت زاری بیفتد و به خود بپیچد و به این طرف و آن طرف بیفتد، مثل بچه ای که از ناراحنی خود را در دامان مادر می اندازد. ناله حضرت زهرا هم این طور مجلس را به هم زد. حضرت مقداری مهلت دادند تا این قوم آرامش پیدا کنند. این جمله گویای این است که مردم مدتی ضجه می زدند و به اصطلاح بی تابی می کردند و حضرت مدتی مهلت دادند تا مجلس آرام گیرد. حضرت بعد از آرامش مجلس، با حمد و ثنای الهی و درود بر پیفمبر اکرم سخنش را آغاز کرد. وقتی حضرت زهرا شروع به سخن کرد، مردم باز به گریه افتادند..."


پ.ن: لعنت بر قومی که گریه می کنند و جز گریه هیچ کاری نمی کنند...

  • فاطمه فاطمی

دولت و ملت، همدلی و همزبانی

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۰۱ ب.ظ

به گمانم امسال کار مذاکرات هسته ای و امتیاز دادن ها به جایی می رسد که تاب و تحمل دلواپسین و حزب الهی ها را می گیرد؛ بعد یکی این ها می گویند، دو تا دولت جواب می دهد. تلویزیون هم هی سخنرانی اول سال آقا در حرم امام رضا را پخش می کند...

:|

  • فاطمه فاطمی

نیست

سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۳۸ ب.ظ

  • فاطمه فاطمی

تشنه

دوشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۰۱ ب.ظ

شلمچه قرعه کشی کردند پنج نفر را ببرند کربلا. بچه هایی که اسمشان را نخوانده بودند داشتند زار میزدند. اسم من را هم نخوانده بودند. قلبم شکسته بود.

رفتم به سردار گفتم: آقا من سیدم. کربلا رفتید به عمو بگویید آب می آورد و فقط  پنج نفر را سیراب می کند...؟! 

  • فاطمه فاطمی

من و بیست و دو بهمن

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۰۹ ب.ظ

 
نگاهشان که به پلاکارد می افتاد، کمی مکث می کردند، بعد لبخند میزدند، به بغلیشان نشان می دادند و باهم میخندیدند.
  • فاطمه فاطمی