خس

پربیننده ترین مطالب

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

ژیروسکوپ

چهارشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ب.ظ

جزوه یکی از بچه ها را گرفته بودیم و توی کتابخانه دانشکده داشتیم از روی صفحاتش عکس می انداختیم. 

پیرمرد آن قدر آرام وارد کتابخانه شده بود که اصلا متوجه حضورش نشدیم. من فقط از پشت، صدایش را می شنیدم که داشت از مسئول کتابخانه، سراغ یک کتاب فیزیک را می گرفت.

وقتی شنیدم که گفت مخترع است و کتاب را برای تحقیق بیشتر روی اختراعش می خواهد، برگشتم نگاهش کردم. راحت هشتاد سالش می شد؛ عصا گرفته بود دستش و با دندان نداشته و لب های فرورفته هیچ چیز از یک پدربزرگ مهربان کم نداشت. 

مسئول کتابخانه هرچه گشت کتاب مناسبی برای پدربزرگ پیدا نکرد پس راهنمایی اش کرد پیش استاد فیزیک تا دست خالی از دانشگاه نرود.

پیرمرد آرام از کتابخانه بیرون رفت تا به تحقیقاتش برسد؛ منِ به اصطلاح دانشجو هم برگشتم سرکارم تا از بقیه صفحه های جزوه دوستم عکس بیندازم. دو هفته دیگر امتحان ها شروع می شوند و اکثر جزوه های من هم ناقصند... 


پ.ن: ژیروسکوپ وسیله ایست برای اندازه گیری و یا حفظ جهت.

  • فاطمه فاطمی

یاس

چهارشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۱۰ ق.ظ

    اگر دست من بود، میدادم تمام شهر را گل یاس بکارند.

                           آن وقت، هرموقع دلت هوای بهشت می کرد،

                                               فقط کافی بود یک نفس عمیق بکشی...

  • فاطمه فاطمی

هشت دقیقه

شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۴:۴۶ ب.ظ

کربلای پنج، زیر آتش شدید دشمن به خدا می گوید: شهادت، اسارات یا مجروحیت؛ هر اتفاقی که افتاد، افتاد. فقط خدایا من قطع نخاع نشوم که از این یکی خیلی می ترسم. سه دقیقه بعد دلش می لرزد. از حرفی که به خدا زده پشیمان می شود. این بار می گوید: خدایا هرچه که تو می خواهی، من فقط راضی ام به رضای تو. پنج دقیقه بعد خمپاره می خورد کنار دستش و قطع نخاع می شود.

حالا سی و اندی سال است که بی حرکت روی تخت خوابیده اما خوشحال است که توی آن سه دقیقه از حرفش برگشته که مبادا برای خدا تعیین تکلیف کرده باشد.


خاطره ی این جانباز را سردار حسنی چندبار برایمان تعریف کرده بود اما هفته ی پیش باز هم گفت تا من له شوم زیر شرمندگی این همه تعیین تکلیف کردن برای خدا. شرمندگی بابت دعاهایی که فقط "امر" بود و حتی "خواهش" نبود. 

خدایا، گرچه سه دقیقه من کمی طول کشیده است ولی حالا حسابی دلم لرزیده بابت دعاهای نابه جایی که کردم. حالا فقط راضی ام به رضای تو. پنج دقیقه بعد هر اتفاقی که می خواهد بیفتد، بیفتد. آرزوهای نابه جا همان بهتر که قطع نخاع باشند.

  • فاطمه فاطمی

نمایشگاه کتاب

يكشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۴۲ ب.ظ

فاکتور را که حساب کرد، دیدم شصت تومان از هشتاد تومان بن کتاب را فقط در همین یک غرفه خرج کرده ام. با خنده اعتراض کردم که قیمت کتاب هایتان به طرز فاحشی گران تر از بقیه انتشارات هاست. لبخند زد و گفت کتاب های خوب قیمت خوب هم دارند.

حرفش را قبول ندارم. الان دارم کتاب خوبی را می خوانم که هزار تومان پولش را داده ام. دیروز هم کتاب خوبی را تمام کردم که قیمت پشت جلدش، دو و پانصد بود و با تخفیف نمایشگاه شده بود دو تومان. 

کتاب های خوب گران نیستند؛ کتاب های خوب و معروفی که مردم به هر قیمتی می خرند گرانند.

 و این جز نامردی انتشارات ها چیزی نیست.

  • فاطمه فاطمی

سبک زندگی

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۵۹ ق.ظ

﴿به نام خداوند بخشنده مهربان 

بگو ای جماعت غربی ها ﴿۱﴾ من سبک زندگی شما را قبول ندارم ﴿۲﴾ شما هم سبک زندگی من را نمی پسندید ﴿۳﴾ من به سبک و روش شما زندگی نمی کنم ﴿۴﴾ سبک زندگی شما هم شبیه من نیست ﴿۵﴾ روش شما برای شما و روش من برای خودم ﴿۶﴾


پ.ن: ترجمه آزاد از سوره کافرون  :)

  • فاطمه فاطمی

که خدا غفور و رحیم است...

سه شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۰۲ ب.ظ

فریب شیطان را خورده بود. رفت پیش خدا. گفت خدایا به خودم ظلم کردم. من را ببخش...

خدا هم بخشید. بدون حتی یک آیه فاصله، حتی یک کلمه فاصله، حتی یک ویرگول...


پ.ن: "قال رب انی ظلمت نفسی فاغفر لی فغفر له انه هو الغفور الرحیم" سوره قصص آیه 16

  • فاطمه فاطمی