دست مرا بگیر
سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۴۹ ق.ظ
اصلا انگار این شهیدان مدافع حرم رفته اند که جان ما را بگیرند.
داشتیم زندگیمان را می کردیم. از خانه که بیرون می رفتیم پارچه تبریک و تسلیت بالای در خانه همسایه مان نبود. هیچ وقت توی بهشت زهرا پای تابوت شهیدی نماز نخوانده بودیم. اصلا این چیزها مال فیلم ها بود. شهدا آدم هایی دور از ما بودند. با ما فرق داشتند.
ولی حالا عکس هایشان خیلی شبیه ماست. انگار سر همین خیابان این عکس را گرفته اند. توی همین آلودگی هوا نفس می کشیده اند. از سر شیطنت همین کارهای خنده داری را می کرده اند که ما می کنیم. پای ثابت همین جلسه ای بوده اند که من هم می روم. آقا اصلا این تاریخ ثبت شده روی سنگ قبر دوسال از من کوچک تر است...
خدایا، زندگی دارد برایم به آخر می رسد. از کجا بود که من این همه عقب افتادم...؟!
- ۹۴/۱۱/۰۶