مامان
پنجشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۱۴ ق.ظ
تا حالا دقت نکرده بودم و نمی دانستم که من بارها و بارها توی صحبت های روزمره ام از مادرم تعریف می کنم. مثلا نقل قولی یا خاطره ای یا هرچیزی که مامان در آن نقش اساسی دارد.
این را بعد از دوستی با م متوجه شدم. چراکه هروقت بین صحبت ها، من حرف مامان را پیش می کشم، یکهو همه ساکت میشویم. بعد من در دلم خودم را برای بار صدم لعنت می کنم و می مانم مستاصل که آیا به م بگویم خدا مادر شما را بیامرزد یا نه؟!
- ۹۳/۱۰/۱۱